بعد رفتنت عزيزم ، خيلي تنهايي کشيدمقامتم خميده از بس ، عشقتو به دوش کشيدمتو غم بي همزبوني ، هي مي کشتم لحظه هاموروي برگه هاي شعرم ، خالي کردم عقده هاموخاطرت جمع، هر جا باشي ، توي غربت يه کسي هستخاطراتت زندگيشه ، اون غريبه خاطرت هست؟اون که تو هفت آسمونش ، يه ستاره هم ندارهاون منم که دلخوشي شه ، گل من کسي رو دارهمثل ديگرون نبودم ، سر راهتو نبستممي دونستم نمياي و چشم به جاده ها نشستمخاطرت جمع تو دل من ، تو حسابت پاکه پاکهاين خطاي دل من بود ، اون که افتاده به خاکهتو روزهايي که نبودي ، نمي دوني چي کشيدمصبح تا شب زخم زبون از هر غريبه اي شنيدمگل من سرت سلامت ، تو که خوش باشي غمم نيستاين هميشه آرزومه ، پس دليل ما طمع نيستديگه از گريه گذشته ، به جنون کشيده کارمتو که خوشبختي عزيزم ، ديگه غصه اي ندارم
...
توي كوچه زياد بياييد!
آب و هواي اونجا بد نيست... حال و هوا تون مهتابي ميشه!
شعرهاش رو بخونيد!
بعضي از اونا رو خودم گفتم! البته نميشه اسمش رو شعر گذاشت!
حرفاي از دله& واژه هايي كه بيرون ريخته و من فقط اونا رو پشت سرهم نوشتم!
مي تونيد كوچه گرد رو مرحم اسرارتون بدونيد!
اگه لايق بود...
خب...
به دنياي جديد خوش آمديد...
تا وقتي توي كوچه هستيد و گذر مي كنيد نگران هيچي نباشيد!
اونجا محل گذره!... مثل دنيا
بازم ميام!
سلام...
ممنون كه به كوچه اومدي و...