به نام حضرت دوست
شايد سخنم را اينگونه آغاز كنم زيبنده تر باشد:
در همه عالم تو نگار مني
در دو جهان نيز تو يار مني
دل به سراپرده عشقت اسير
عشق من از بنده خود دستگير
زنده روانم بود از بوي تو
مرغ دلم مست سر كوي تو
خواب گران از دل من دور كن
روح و دلم را همه پر نور كن
شوريده عزيز !!
آنچه كه بيان داشتيد برخواسته از صفاي دلتان بود
همان دلي كه آرزويش اين هست كه:
مرغ باغ ملكوت
باشد
مراقبت نما كه در گذر از پيچ و خم خاك به افلاك
قلب و احساس و عقل
هر سه همواره يار و ياورت باشند كه زوال و افراط هر يك
از مسير ملكوت بدورت ميكند
و اسير عالم خاك خواهي شد
و السلام
در پناه حضرت دوست