سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمندان، پیشوا و پرهیزگاران، سروراند و همنشینی آنها، مایه فزونی است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...

Powerd by: Parsiblog ® team.
یه جا خوندم که ...(یکشنبه 88 آبان 10 ساعت 1:0 عصر )

 

 

کودکان به شوخی سنگ میزنند

 اما گنجشکها واقعآ میمیرند .    

 


خدا وندا ا ا ا ا ا ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

اینروزها چرا به هر طرف که نگاه میکنم ،پِر پروانه است که داره از آسمون می‌افته .

آخه میدونی که؟! پروانه ها وقتی عاشق میشن دور عشقشون میگردن و پرشون میسوزه و می‌افتن چون پرشون لطیفه و طاقت اینهمه حرارتو نداره . چقدر دلم میگیره وقتی میبینم یه عده برای سرگرمی و بعنوان یه بازی ، میرن شکار پروانه ها  . تا کلکسیونی از پروانه های مختلف داشته باشن. یه مدت باهاش سرگرمن . بعد که اولی رو خشکش کردن یا پرشو سوزوندن  میرن پی یه پروانه دیگه ...آخه تو چطور دلت میاد با یه پروانه عاشق اینطوری تا کنی ؟‏ معرفتت کجا رفته ؟ یادت نیست توی آسمونا ی خیالت دنبالش بودی؟ یادت میاد یه نگاهش برات حسرت بود؟ حالا با پر سوخته رو زمین خدا رهاش میکنی؟ انگاری نفهمیدی که سر اون دل عاشق چی آوردی ؟ میدونم این چیزی رو برات عوض نمیکنه . میخوام بگم جواب خدا رو چی میخوای بدی ؟

فکر نکردی وقتی پروانه ات نامهربونی ازت ببینه و بی خیالی یه وقتی ممکنه به (مستر میم) توجه اش جلب بشه ؟ (مستر میم )رو که میشناسیش؟ میدونی ؟ این  پروانه پرسوخته دنبال یه جفت بال میگرده که دلش دیگه بوی جِزغاله نده ... خوب مستر میم هم همه اش داره باهاش راه میاد و باهاش مهربونه هرچی که پروانهه دور ِ شمع خودش میگرده اون میگه من شمعی میشم خاموش و سرد که از توی خودم خودمو بسوزونم نه بال ِ تو رو ... بهش میگه یه روزی منم پرم سوخت و افتاده بودم رو زمین نزدیک بود زیر پاهای ستمش له بشم تا اینکه چشمم به یه سوخته بال مثل خودم افتاد دلم براش پر زد و تصمیم گرفتم بالهای هردومونو ترمیم کنم...

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

به کسی برنخوره اما باید گفته شود : شاید یکی مرا از اشتباه خارج کند .

 اعتماد کنم یا نکنم ؟

یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربون هیچکی نبود ولی این یه قصه خیالی نیست یه سرنوشت واقعیه اما در قالب جملاتی کوتاه و پر معنا ...

دختری بود دامغانی ؛ آمده بود به درد دل و دوستی ، کَند پُوستی و رفت ؛ بواقع مقصود چیز دیگری بود و کعبه و بتخانه بهانه ...

مردی بود دامغانی ؛ آمد به دیدار و همراهی و همیاری و همدلی ؛‏لیک ؛ پای و دست و دل تنگ را بشکست و چشم ِ آهو وشی ؛ تَر کرد و رفت ... مقصود چیز دیگر بود و کعبه و بتخانه بهانه ...

زنی تُپل مُپل و دامغانی ؛ آمد به همدلی و کلمه گوئی و یارخواهی ؛ دل . پاره کرد وجمله ها برتن دوخت و تاخت و برتافت و برفت ...

مقصود چیز دیگر بود و کعبه و بتخانه بهانه ...

خانواده ای بودند اهل دامغان ؛‏ آمدند به رفاقت برخاستند به شقاوت ؛ آمدند به صداقت برچیدند رقابت ؛ و رفتند... مقصود چیز دیگر بود و کعبه و بتخانه بهانه ...

اینک زوجی دامغانی آمده اند به همدلی و دوستی و رفاقت و صداقت و ...

دیگر به دامغانی ها اعتمادی نیست ........

حالا تو بگو بازهم اعتماد کنم ؟یا نکنم ؟‏

 

 

 


» صاحبدل
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های وبلاگ
اینجا زمین است
نکته 4
نکته 3
نکته 2
نکته 1
لحظه های خاموش
جواب ایمیل و ...
این نیز بگذرد
دو خط ...
کیسه کوچک چای
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 32  بازدید
بازدیدهای دیروز: 64  بازدید
مجموع بازدیدها: 707519  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...
صاحبدل
این یادداشتها بر پیشانی وبلاگیست که حکم دفتر خاطرات داره ، بیش از هر چیز دیگر پاسخیست به نیاز درونی و فرسایندگی زمان که وادارم میکند در هر شرایط و برغم شدائد و مصایبی که بر من رفته ؛؛؛ و می‌رود تا شاید توجیهی برای عاشق ماندن باشد. این‌که فراز و نشیب‌های زندگی بارها غریب‌تر از گمان منست ، پیچ و خمش ‌ گاه چنان زیاد می‌شود که نقطه‌ی آغاز را از خاطرم می‌برد.
» پیوندهای روزانه «
» لینک دوستان من «
عاشق آسمونی
علی علی اکبری
ناصر ناصری
اسماعیل داستانی بنیسی
xXxXxXx از اون عکسها میخوای بیا اینجا xXxXxXx
.: شهر عشق :.
علی
آخوندها از مریخ نیامده اند
مدیر
شبر (تکبیر)
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
نفحات
عباس حسنی
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
سیّد
نازی
همسفر عشق
دهاتی
آبدارچی
نافذ
آریایی

دنیا
خاطرات باورنکردنی یک حاج آقا
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
حاج اقای مهربون زمانه (جلیلی)
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ابلیس( قدرت شیطان )
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی

شهادت ( برادر گرامیم)
خاطرات خاشعات
هانیبال
دنیا به روایت یوسف
ریتا رحمانی (بازی بزرگان )
لئون
کوثر
دریچه ای به سوی ملکوت
سایه صبور
صفیر صبح
عطش
کلبه احزان
تجارت اینترنتی
گفتگوهای من و مسیحیان
نازنین
قلب سرد
جادوگر
عکاسباشی - صادق سمیعی
چشمه های مقدس
آیتکین
شادمانه (دریا)
بهروز شیخ رودی
خادم الامام عج
مجتبی
پریسا
یادگاری - صادق سمیعی
سرمه
صادق
پریسا
قهرمانی
کاچی به از هیچی - صادق سمیعی

یکی از این 6 میلیون
شراب ادیبان = محمد رئیسی پور
غریب آشنا
چاغنامه
کوچه گرد
مرزبان سایبری
» لوگوی دوستان من «





































» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «
 
خطاطی نستعلیق آنلاین