پُرم امشب پُراز تنهائی خویش
مناجات تو و شیدا ئی خویش
تمام حُرمتم وقف تو باشد
حریمْ بندِ دلِ شوریده خویش
پُرم از مستی جام ِ می ِ تو
که در بندم زنَفْس سرکش خویش
مرا باشد حریم عشق و مستیْ ات
وفای عهد وپیمان و یک پرستیْ ات
بیا یارا
مرا از بند رها کن * دلم را شور و حال ده باصفا کن .
در غربتی غریبانه به سوز و گداز دست نیاز به سویت دراز کرده ام
خالصانه به دنبال تو می دوم و عشقت را میطلبم وجودم سرشار از عاشقانه های شبانه ام با توست که تا سحر میگریم تا مرا بپذیری
و در آغوش امن خود جای دهی .
کو ؟ کو رسن؟ کو رِِِسنی تا بدان آویزان گردم و پلکانی که مرا به عرش
کبریائی تو رساند .
(( حُرمتم را زمینیان به یغما بردند . دلم را شکستند . جسمم را زیر
سُم ستمهایشان له کردند )) و تو آزمونی سخت برایم مهیا کردی .
سعی کردم در این آزمون نمره بالائی بگیرم .
آیا قبول شده ام ؟
در کارنامه ام چه نمره ایست ؟ قبولم ؟ تجّدیدم؟ ردّم؟
نکنه تجّدید شده ام ؟ مرا به تک مادّه ای قبول کن .