سفارش تبلیغ
صبا ویژن
فروتنی، زیور دانش است . [امام علی علیه السلام]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...

Powerd by: Parsiblog ® team.
ازوقتی که رفتی ....(سه شنبه 85 تیر 27 ساعت 4:53 عصر )

هفته ای که گذشت ...اینهم روی ساعتها و روزها و هفته ها ی قبل ...بازهم نیامدی .این آخر هفته ای چقدر تلاش کردم که محیط را برای تو فراهم کنم تا بیائی و تو را ببینم و حرفها داشتم که با تو بگویم ،‏مشورتها داشتم ، سئوالهائی که همه و همه بی جواب ماند ... اما نه تکرار قبل که تو را ناراحت میکرد.... اینها مطالب تازه ای بود که میخواستم مطرح کنم اما تو هیچوقت برای من وقت نداشتی . برنامه هایت پر بود و من بازهم چشم به راهت ... چقدر بد شانسم ، همه حرفها اگر می آمدی و می شنیدی برای من میشد بهانه دیدنت ...

انتظار، انتظار ، انتظار .. مفهومش رو میدونی ؟ هیچ میدونی چقدر سخته ؟ میدونی برای تو بودن ولی با تو نبودن چقدر مشکله ؟ مطمئنم که نمیدونی من چه حالی دارم .شاید بارها و بارها شنیده باشی اونم از زبون خودم ..اما حسش رو ...نمیدونم . چون فکرمیکنم برای تو اینطوری نیست . تو برنامه و کارت کاملا مشخصه و تنظیم شده زیرا خودت خواسته ای و من ؟ به ظاهر کارهای منهم همینطوره ...اما؟!!

میدونی چیه ؟ برای من مفهوم وجود تو یعنی نفس کشیدن یعنی زنده بودن یعنی وجود داشتن .گفتی که تلفنی هم بهت نگم جونم ، عزیزم ، حتی بهت نگم دوستت دارم . این خیلی سخته که یک زن اولین و آخرین عشقشو نفی کنه .کسی که براش حکم بودن رو داره .آخه میشه آدم به مردش نگه دوستت دارم؟ میشه که من قلیان احساساتم رو فرو ببرم ؟ قورتش بدم ؟ مگه میتونم عشق تو رو که در تمام ذرات وجودمه و مثل خون تو رگهام جاریه و و.. منکرش بشم ؟ تو چطور میتونی منکر عشقی که خالصانه و بی ریا و بی هیچ چشمداشتی به پات ریخته شده باشی ؟ چطور میتونی از این محبت ناب و عمیق فرار کنی ؟

تو داری حق منو حق بودن و زندگی مو از من میگیری. تو نفسم رو داری قطع میکنی . اسم اینکار رو چی میگذاری ؟‏اسمش ایمان و اخلاص و بیشتر جذب خدا شدنه ؟ یا ؟ خداوند عشق رو ممنوع کرده ؟ خدا گفته دوست نداشته باش ؟ عاشق نباش ؟ محبت نکن ؟ کلام مهر رو به زبون نیار؟ !!!!

خداوند خودش برای هر مرد. زنی و برای هر زن . مردی را قرار داده خداوند در قرآن کریم از عشق و محبت و لطف و کرم صحبت کرده خداوند خودش گفته که از حق خودم ((دقت کن )) : از حق خودم میگذرم اما از حق بنده ام نمی گذرم . چطور میتونی روی حرف خدا حرف بزنی ؟

چیه ؟؟؟ بازم ناراحتت کردم ؟ تا این حرفا رو میزنم تهدیدم کن . بازم بگو که ؟...

عیبی نداره من عادت کردم که حرفام رو یا اینجا بنویسم یا روی کاغذای بی زبون که فقط می شنوند . من عادت کردم با عکسهات زندگی کنم برای عکست حرف بزنم و در خلوت نیمه شبهام قربون صدقه عکسات برم و اون عکسا رو ببوسم . صبح که بیدار میشم به عکست سلام کنم و برم سرکار و شب که میخوابم به عکست شب بخیر بگم و ببوسمش و برات آرزوی خوابهای خوش داشته باشم.

عادت کردم برای خیالم غذا بپزم و وقتی که تنهام دوتا بشقاب بزارم و برای خیالم غذا سرو کنم وقتی هم با بچه ها هستم چهار تا بشقاب بزارم و بی اینکه در هردو صورتش لب به غذا بزنم تو خیالم بهت بگم بخور عزیزم ، غذای مورد علاقه ات رو درست کردم .

عادت کردم پیراهنی رو که چند ماه پیش برات خریده بودم و ازم نگرفتی بی اینکه تنت کنی مرتب بشورم و اطو بکشم و بیارم برات که مثلا اونو بپوشی و من دگمه هاشو برات ببندم . دیگه عادت کردم تو خیالم فکر کنم از این پیراهن هرگز نپوشیده ات بوی تن مردونه ات رو استشمام میکنم . عادت کردم توی رویاهام وقتی از راه میرسی بغلت کنم و بگم خسته نباشی عزیزم و ماساژت بدم . دیگه عادت کردم بی حضورت ؛ حضورت رو حس کنم . و همه جا تو رو کنار خودم و تکیه گاهم ببینم .

اما عزیز دلم اینا فقط قسمتی از خیالات منه . اگه میدونستی اگه حس میکردی که چطوری بی تو ولی با تو و کنار تو زندگی میکنم اینکار رو بامن نمیکردی . اینطوری منو از خودت نمی روندی . من همیشه از همون اولین روزها آرزو داشتم که بهم بگی : دوستت دارم ، بگی که منم عاشقت هستم .بگی که هنوزم منو میخواهی ...نه تنها نگفتی که فرارهم میکنی سعی میکنی از من دوری بگیری .

آخه مرد .... گوش کن صدای فریاد دلمو؟! ببین چی میگه ؟! - از عشق تو پیر شدم . دارم دق میکنم .هرروز هم که میگذره نسبت به قبل عاشق تر میشم . انگاری دعاهام به درگاه حق قبول نمیشه .انگاری نذر و نیازهام بی ثمره ...

عزیز تر از جونم ، الهی که پیش مرگت بشم تو رو به این روزای عزیز که تولد خانم فاطمه زهرا(س) است خودت رو ازم دور نکن . خودت رو ازم نگیر ... من نمیتونم بدون تو زندگی کنم و نفس بکشم ... فکر به تو ضربان قلبمو هزار برابر میکنه و وقتی که بهت میگم دوستت دارم و تو اعتراض میکنی .نفسم به شماره میافته و هوا تو سینه ام حبس میشه .... آخه چرا نباید ؟ 

بی همتای من تا وقتی که زنده ام به تو و عشق تو وفادار خواهم ماندو هرروز عاشق تر و دیوانه تر از دیروز خواهم بود . تو را میخواهم که نور چراغ خانه ی دیگری شده ای  من تو را میخواهم که بی تو حتی نقطه سیاه روی کاغذ سفید هم نیستم . و میدانم که مرا خوب میشناسی . میدانی که وقتی حس از دست دادنت که اغلب برخوردهایت این تفکر را ایجاد میکنه ، چقدر منو غمگین میکنه و از اجتماع و آدما دورم میکنه ، زندگی بی تو یعنی هیچ ...  درسته که خدا رو دارم و بچه ها رو اما تو جایگاه خودتو داری . آخه بنده ی خوب خدا من به تو نیاز دارم اینو نمیخوای درک کنی ؟ من فقط به تو نیاز دارم و هیچکس نمیتونه جایگاه تو رو پر کنه ....خودت بهتراز هرکسی میدونی که بُعد مادّی زندگی برای من ارزشی نداره وفقط وجود توست که برای من بزرگترین ثروته ....

درکم کن عزیزم درکم کن . میدونم اینو که عشق مثل سایه است ...میدونم اما ؟!

خسته شدی ؟‏چشمای قشنگت درد گرفت از خوندن این حرفا؟ ببخش منو که دیگه در حال انفجارم .... باید میگفتم .وگرنه معلوم نبود که این روزا با این حال و هوای من چه اتفاقی بیافته ؟ ...

بازم بگم که بی تو می میرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


» صاحبدل
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های وبلاگ
اینجا زمین است
نکته 4
نکته 3
نکته 2
نکته 1
لحظه های خاموش
جواب ایمیل و ...
این نیز بگذرد
دو خط ...
کیسه کوچک چای
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 18  بازدید
بازدیدهای دیروز: 61  بازدید
مجموع بازدیدها: 708506  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...
صاحبدل
این یادداشتها بر پیشانی وبلاگیست که حکم دفتر خاطرات داره ، بیش از هر چیز دیگر پاسخیست به نیاز درونی و فرسایندگی زمان که وادارم میکند در هر شرایط و برغم شدائد و مصایبی که بر من رفته ؛؛؛ و می‌رود تا شاید توجیهی برای عاشق ماندن باشد. این‌که فراز و نشیب‌های زندگی بارها غریب‌تر از گمان منست ، پیچ و خمش ‌ گاه چنان زیاد می‌شود که نقطه‌ی آغاز را از خاطرم می‌برد.
» پیوندهای روزانه «
» لینک دوستان من «
عاشق آسمونی
علی علی اکبری
ناصر ناصری
اسماعیل داستانی بنیسی
xXxXxXx از اون عکسها میخوای بیا اینجا xXxXxXx
.: شهر عشق :.
علی
آخوندها از مریخ نیامده اند
مدیر
شبر (تکبیر)
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
نفحات
عباس حسنی
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
سیّد
نازی
همسفر عشق
دهاتی
آبدارچی
نافذ
آریایی

دنیا
خاطرات باورنکردنی یک حاج آقا
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
حاج اقای مهربون زمانه (جلیلی)
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ابلیس( قدرت شیطان )
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی

شهادت ( برادر گرامیم)
خاطرات خاشعات
هانیبال
دنیا به روایت یوسف
ریتا رحمانی (بازی بزرگان )
لئون
کوثر
دریچه ای به سوی ملکوت
سایه صبور
صفیر صبح
عطش
کلبه احزان
تجارت اینترنتی
گفتگوهای من و مسیحیان
نازنین
قلب سرد
جادوگر
عکاسباشی - صادق سمیعی
چشمه های مقدس
آیتکین
شادمانه (دریا)
بهروز شیخ رودی
خادم الامام عج
مجتبی
پریسا
یادگاری - صادق سمیعی
سرمه
صادق
پریسا
قهرمانی
کاچی به از هیچی - صادق سمیعی

یکی از این 6 میلیون
شراب ادیبان = محمد رئیسی پور
غریب آشنا
چاغنامه
کوچه گرد
مرزبان سایبری
» لوگوی دوستان من «





































» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «
 
خطاطی نستعلیق آنلاین