سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به یکى از یاران خود فرمود هنگامى که او از بیمارى شکوه نمود . ] خدا آنچه را از آن شکایت دارى موجب کاستن گناهانت گرداند ، چه در بیمارى مزدى نیست ، لیکن گناهان را مى‏کاهد و مى‏پیراید چون پیراستن برگ درختان ، و مزد درگفتارست به زبان ، و کردار با گامها و دستان ، و خداى سبحان به خاطر نیت راست و نهاد پاک بنده هر بنده را که خواهد به بهشت درآورد . [ و مى‏گویم ، امام علیه السّلام راست گفت که در بیمارى مزد نیست ، چه بیمارى از جمله چیزهاست که آن را عوض است نه مزد چرا که استحقاق عوض مقابل بلا و مصیبتى است که از جانب خدا بر بنده آید ، چون دردها و بیماریها و مانند آن ، و مزد و پاداش در مقابل کارى است که بنده کند ، و میان عوض و مزد فرق است و امام چنانکه علم نافذ و رأى رساى او اقتضا کند آن را بیان فرمود . ] [نهج البلاغه]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...

Powerd by: Parsiblog ® team.
دادستانم خداست(چهارشنبه 86 مهر 4 ساعت 2:25 عصر )

 

 دادستانم خداست

داد دل رنجورم پیش خدا میبرم و داد میستانم . فریاد بغض فرو خورده ام را به او میگویم و ترا می هراسانم .آری دادم به دادستان دهر خواهم گفت .تا او بستاند از تو طلب درد مرا و لوحی را که با خون ِ دل به تو سپرده بودم باز پس گیرد .
به خدا میگویم که غم من پیشِ غمِ جهان، پادشاه است و صبر ایوب در صبر من گم شده است . پس خدایا تورا به این صبر قسم میدهم که دادم بستانی .
خدایا من عریان از خاور تا باختر روح و جانم را به او شناساندم و او شمال تا جنوب وجودم را لگد مال کرد . باغی در این جهان شاداب و زیبا به او دادم و او خشکسالی ام داد و ویرانم کرد . او میوه ی وجودم را به نیش کشید و بر چشمم نیشتری فرو کرد .
بسکه از این سیاه بختی ناله زدم و گریستم دیده ام تاریک گشته و سرم سنگین .
خداوندا در کنج خانه ی غم اسیر و نومید تا کی؟ نمیخواهی جوابم دهی و مرا از این وادی سیاه برهانی؟ خداوندا نمیخواهی سنگ بزرگی را که جلوی حرکت رودخانه ی زندگیم را گرفته است برداری ؟
حکایت حرف او حکایتِ کینه ی شیطان بود و دل شکنیِ انسان .
چنان داغ دیده ام  گویی ، مادری که در عزای فرزندش مویه میکند و بدنبال مرهمی و مهر دوباره ی جگرگوشه اش .
چنان ملتهبم گویی، که آتش سراپای وجودم را گرفته و بدنبال آب خنکی و تسکینی برای جگر سوخته ام .
خدایا یعنی باید مُسّببین این داغ ؛ شاد و سرخوش از عمل خویش و کام شیرین از سوزانیدنِ دلخوشی یک شوریده دل به شادمانی خویش ادامه دهند ؟
خدایا میوه ی آرزویم برباد رفته و کامم تلخ گشته ؛ خار بر چشمم نشسته و روحم محبوس گشته .دست عاطفه ام به کینه ای پس زده شده و دل عاشقم به خون آغشته . پس نظم عدالت تو کجا رفته ؟ که امروز خون بگریم و دردل بنالم و فغان سر دهم و رقیب پیروزمندانه خنده ی مستانه و شیطانی اش را بر مرکب ِ آسمان براند و چهارنعل بسوی خوشبختی اش بتاراند؟ آه ... نمیدانم که شهپرم چگونه بسته شد و صُفّه ی آسمانم تاریک . اما از تو میخواهم که رقیب را به خامِ بلند خود در کمند اندازی و سعایتش را تو جواب گویی . که من در این وادی جز تو کسی را ندارم .
خداوندا من از آسمانت به زمین سقوط کردم این چه خوابی بود؟ این چه سرنوشتی بود ؟ این چه رقمی بود که بر پیشانی ام نوشتی ؟ آخر چرا ؟ مگر نمیدانستی مرا در محبسی می اندازی که زندانبانش جز به شکنجه ام نمی اندیشد؟ و تشبیه عشق آسمانی ام را به بیانی ساده پرتاب میکند؟
آخر مگر ذائقه ی عشق و دوست داشتنم اینقدر تلخ بود؟
خدایا هنوز دلگیرم هنوز دلتنگم هنوز سر برسجده ات دارم و روی بر آسمانت هنوز دستانم آرزو میطلبند هنوز خود را پیدا نکرده ام هنوز هم سایه ی درد و رنج با من است . هیچ چیز جز صحبت با تو آرامم نمیکند .
مدتهاست که شبانه روز از شدت سردرد خواب و خوراک ندارم و خودت ناظری و میدانی که اگر در بیحسی و بیهوشی خواب فرو روم بادردی طاقت فرساست و بیدار شدنم بدتر از آن ...
آه ...خدایا من مفهوم و معنی زندگی ام را خیلی وقته که از دست دادم ؛ نمیدانم چه بگویم ؟ بارها و بارها از خود پرسیده ام آیا ارزشش را داشت ؟ آیا واقعا این هدیه ی آسمانی تو بود؟‏تو که عاشق بنده هایت  هستی چگونه میتوانی هدیه ای از جنس بی وفایی ارزانی بداری؟
مگر نگفته بودی اُدعونی اَسَتجِب لَکُم ؟‏ مگر نگفته بودی؟ پس کو؟‏
کُفر میگویم ؟ نه ..ِ. نه خداجونم این کُفر نیست این اسمش نزدیکی به تو است که میتوانم براحتی با تو سخن بگویم و ناگفته هایی را که به مخلوقینِ بی وفایت نمیتوانم بگویم به تو میگویم ؛ آنها درکِ این استغاثه ها را ندارند عاجزند از درکش . آنها غافلند از عشق ِ تو به بنده ات . آنها غافلند از عدل و داد ستانی ات ....الها ؛ خودت خوب میدانی که کینه جو و بخیل و حسود نیستم ، اما نمیتوانم اینهمه رنج و ناخوشی را بیش از این بر دوش بکشم و رقیب، به راحتی تنها دلخوشی ام ؛ در روی زمین را از من بگیرد.و اورا در زندان خویش محبوس کند. من تحمل درد اورا نیز ندارم .
ایکاش مثل او جادویی میدانستم و وِردی  میخواندم ... اما جادوی من تویی و فریادم را اوراد گونه به سوی تو میفرستم که خود بهتر میدانی چه کنی و چه نقشی بر لوح ضمیرم بنهی  و رخنه در تقدیرم کنی . خود میدانی دستی را که آرزویم ؛ دلخوشی ام ؛ معبودم را از من گرفت و امیدم را قطع نمود چگونه قطع کنی او را و جادوی سیاهش را و روی سیاهش را .... خدایا دل شوریده ام را شور وحالی ده که دیگر هیچ ندارم که دیگر صاحب دلی نیستم که صاحبدل باشم ....
خداوندا خسته ام  از این بی مهری خسته ام . از این بی تفاوتی خسته ام از این زندگی هم خسته ام
بار الها مرا دریاب که تو تنها معبودمی که تو تنها امیدمی که تو ....خدایا کمکم کن ، کمکم کن . میترسم به گناهی بزرگ مرتکب شوم میترسم آخر این درد باعث شود که خودم را نابود کنم و از تن خاکی ام خویش را بی اذن ِ تو رها کنم و زودتر از خواستت به نزدت بیایم . این شوق روز به روز در من قوّت بیشتری میگیرد . شبانه روز دارم با تو حرف میزنم اما خودت میدانی که فقط در ذهن و روحم یک خواسته را به زبان می آورم .خدایا رهایم کن ؛ کمکم کن ... دادم بستان از ظلم ِ ظالم .... کمکم کن خدایا تا جنونم راهی نمانده ... میدانی که امور دنیوی و روزمرگی ها را تقریبا‏به انتها رسانیده ام و کار زیادی نمانده است . پس مرا دریاب الها مرا دریاب ...


» صاحبدل
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های وبلاگ
اینجا زمین است
نکته 4
نکته 3
نکته 2
نکته 1
لحظه های خاموش
جواب ایمیل و ...
این نیز بگذرد
دو خط ...
کیسه کوچک چای
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 27  بازدید
بازدیدهای دیروز: 23  بازدید
مجموع بازدیدها: 707408  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...
صاحبدل
این یادداشتها بر پیشانی وبلاگیست که حکم دفتر خاطرات داره ، بیش از هر چیز دیگر پاسخیست به نیاز درونی و فرسایندگی زمان که وادارم میکند در هر شرایط و برغم شدائد و مصایبی که بر من رفته ؛؛؛ و می‌رود تا شاید توجیهی برای عاشق ماندن باشد. این‌که فراز و نشیب‌های زندگی بارها غریب‌تر از گمان منست ، پیچ و خمش ‌ گاه چنان زیاد می‌شود که نقطه‌ی آغاز را از خاطرم می‌برد.
» پیوندهای روزانه «
» لینک دوستان من «
عاشق آسمونی
علی علی اکبری
ناصر ناصری
اسماعیل داستانی بنیسی
xXxXxXx از اون عکسها میخوای بیا اینجا xXxXxXx
.: شهر عشق :.
علی
آخوندها از مریخ نیامده اند
مدیر
شبر (تکبیر)
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
نفحات
عباس حسنی
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
سیّد
نازی
همسفر عشق
دهاتی
آبدارچی
نافذ
آریایی

دنیا
خاطرات باورنکردنی یک حاج آقا
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
حاج اقای مهربون زمانه (جلیلی)
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ابلیس( قدرت شیطان )
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی

شهادت ( برادر گرامیم)
خاطرات خاشعات
هانیبال
دنیا به روایت یوسف
ریتا رحمانی (بازی بزرگان )
لئون
کوثر
دریچه ای به سوی ملکوت
سایه صبور
صفیر صبح
عطش
کلبه احزان
تجارت اینترنتی
گفتگوهای من و مسیحیان
نازنین
قلب سرد
جادوگر
عکاسباشی - صادق سمیعی
چشمه های مقدس
آیتکین
شادمانه (دریا)
بهروز شیخ رودی
خادم الامام عج
مجتبی
پریسا
یادگاری - صادق سمیعی
سرمه
صادق
پریسا
قهرمانی
کاچی به از هیچی - صادق سمیعی

یکی از این 6 میلیون
شراب ادیبان = محمد رئیسی پور
غریب آشنا
چاغنامه
کوچه گرد
مرزبان سایبری
» لوگوی دوستان من «





































» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «
 
خطاطی نستعلیق آنلاین