سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که از دنیا اندوهناک است ، از قضاى خدا خشمناک است . و آن که از مصیبتى که بدو رسیده گله آرد ، از پروردگار خود شکوه دارد و آن که نزد توانگر رفت و به خاطر مالدارى وى از خود خوارى نشان داد دو ثلث دینش را به باد داد ، و آن که قرآن خواند و مرد و راه به دوزخ برد از کسانى بود که آیات خدا را به فسوس گرفت و افسانه شمرد ، و آن که دلش به دوستى دنیا شیفته است دل وى به سه چیز آن چسبیده است : اندوهى که از او دست بر ندارد ، و حرصى که او را وانگذارد ، و آرزویى که آن را به چنگ نیارد . [نهج البلاغه]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...

Powerd by: Parsiblog ® team.
این من هستم من .......(شنبه 86 دی 22 ساعت 4:10 عصر )


نمیدونم الان ساعت چنده ؟ ساعتهاست خودمو تو اتاق سرد و تاریکم زندونی کرده ام  در رو از داخل قفل کرده ام آخه کسی جز نگهبان همیشگی سرای ما( که خودت بهتر میدانی کیست ) خونه نیست ؛ سکوتی طولانی .... حتی صدای نگهبان که میگفت تلفن کارت داره منو از جا نکند ... ((میدونستم اگه تو باشی به گوشیم زنگ میزنی ))صداشو میشنیدم که به مخاطبش میگفت : مثل همیشه سر درد داره مثل اینکه خوابیده ، چون جواب نمیده .... و بازهم سکوت ...

تنها چیزی که این آرامش رو برهم میزنه تک سرفه های نگهبانه و صدای صاف کردن سینه اش ...سرما خورده انگار ...اما حوصله آش پختن رو هم ندارم .دلم بحالش میسوزه اما کاری ازدستم بر نمیاد خودش اینطور خواسته ، میتونه به جای اینجا موندن بره پیش پدر و مادر پیرش ، من چه کنم ؟ تقصیر خودشه نمیخواد از اینجا کنده بشه .......

منم که جز تو و خیال تو کسی رو ندارم ، تو هم تقصیری نداری خودم این انتخاب رو کردم وقتی که دلمو بهت دادم فکر اینجاشو هم باید میکردم که نمیتونی کنارم باشی . من که اعتراضی ندارم ؛ دارم ؟ همون لبخند خیال برام بسه . مگه نه ؟همون .... اما تو خیلی خسیسی .... خیلی خسیس ... میدونی چرا ؟ آخه چند بار بهت گفتم پیراهنتو که بوی تنت رو میده بزار پیش من ؟ تا خیالت با عطر تنت آمیزه لحظات باتو بودنِ  بی حضورت رو پُر کنه ؟ حرفمو جدی نگرفتی ،‏شوخی نبود که ؟! مگه نمیدونی که بوی تو تسکین دردهای بی تو بودنه ؟ اینو چرا ازم دریغ میکنی ؟‏ این چند روزه خیلی برات نوشتم اما انگاری هیچکدوم به دستت نرسید : یکیش این بود :‏ نوشتم که :‏ ((  ساعت یک و نیم نیمه شب بود))  عزیزدلم ؛ کاش میتونستم الان باهات حرف بزنم همون تکرار حرفای همیشگی ...اینکه بهت بگم ای بهانه ی زنده بودنم با همه یاخته های وجودم فریاد میزنم تو را دوست دارم ، تو را میخواهم ، تو را نَفَس میکشم ....

و او ن یکی دیگه این بود: کجایی ؟ بهانه ی زندگی من کجائی ؟‏ که جوابمو نمیدی ؟ دلم تنگته دلم تنگته ....

و .... همینطور نوشتم و نوشتم و نوشتم اینکه با خیال تو زیباترین لحظات را میگذرانم تا ساعتی که از رویایم خارج نشده ام به عینه وجودت را حس میکنم گرمای وجود ت در این سرمای طاقت فرسا چنان داغم کرده بود که بی اختیار رفتم توی بهار خواب آنقدر ماندم که سوزشی رو روی گونه هام حس کردم وقتی دست زدم دیدم اشکهام یخ زدن و این سوزش یخ روی پوست داغم بود .... تازه فهمیدم با یک لباس نازک زیر برف ایستادم و به همون دیوار کذایی زُل زدم ......... می بینی ؟ می بینی عشق تو با من ِ دیوونه چیکار کرده ؟ من تورا میخوام ،  میخوام که بوی تنت رو تا انتهای وجودم فرو ببرم میخوام گرمی دستاتو رو سرم احساس کنم میخوام هروقت دلم میگیره و احساس تنهایی میکنم سرمو بزارم رو سینه ات و تو با اون صدای گرمت باهام حرف بزنی و سرمو نوازش کنی میخوام وقتی که اشکام سرریز میشه تو با دستای مهربونت اشکامو پاک کنی من از خدا جز تو هیچی نمیخوام فقط میخوام تا روزی که زنده هستم تو باشی ....میترسم ؛ میترسم دوباره باهام قهر کنی میترسم دوباره بری میترسم دیگه طاقت نیارم ..... مَردِ من با تمام وجودم دوستت دارم .بگذار مرا بی حیا بدانند اما ابائی ندارم که بگویم عاشقت هستم که دوستت دارم که تو را میخواهم ....


 


» صاحبدل
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های وبلاگ
اینجا زمین است
نکته 4
نکته 3
نکته 2
نکته 1
لحظه های خاموش
جواب ایمیل و ...
این نیز بگذرد
دو خط ...
کیسه کوچک چای
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 56  بازدید
بازدیدهای دیروز: 46  بازدید
مجموع بازدیدها: 707709  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...
صاحبدل
این یادداشتها بر پیشانی وبلاگیست که حکم دفتر خاطرات داره ، بیش از هر چیز دیگر پاسخیست به نیاز درونی و فرسایندگی زمان که وادارم میکند در هر شرایط و برغم شدائد و مصایبی که بر من رفته ؛؛؛ و می‌رود تا شاید توجیهی برای عاشق ماندن باشد. این‌که فراز و نشیب‌های زندگی بارها غریب‌تر از گمان منست ، پیچ و خمش ‌ گاه چنان زیاد می‌شود که نقطه‌ی آغاز را از خاطرم می‌برد.
» پیوندهای روزانه «
» لینک دوستان من «
عاشق آسمونی
علی علی اکبری
ناصر ناصری
اسماعیل داستانی بنیسی
xXxXxXx از اون عکسها میخوای بیا اینجا xXxXxXx
.: شهر عشق :.
علی
آخوندها از مریخ نیامده اند
مدیر
شبر (تکبیر)
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
نفحات
عباس حسنی
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
سیّد
نازی
همسفر عشق
دهاتی
آبدارچی
نافذ
آریایی

دنیا
خاطرات باورنکردنی یک حاج آقا
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
حاج اقای مهربون زمانه (جلیلی)
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ابلیس( قدرت شیطان )
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی

شهادت ( برادر گرامیم)
خاطرات خاشعات
هانیبال
دنیا به روایت یوسف
ریتا رحمانی (بازی بزرگان )
لئون
کوثر
دریچه ای به سوی ملکوت
سایه صبور
صفیر صبح
عطش
کلبه احزان
تجارت اینترنتی
گفتگوهای من و مسیحیان
نازنین
قلب سرد
جادوگر
عکاسباشی - صادق سمیعی
چشمه های مقدس
آیتکین
شادمانه (دریا)
بهروز شیخ رودی
خادم الامام عج
مجتبی
پریسا
یادگاری - صادق سمیعی
سرمه
صادق
پریسا
قهرمانی
کاچی به از هیچی - صادق سمیعی

یکی از این 6 میلیون
شراب ادیبان = محمد رئیسی پور
غریب آشنا
چاغنامه
کوچه گرد
مرزبان سایبری
» لوگوی دوستان من «





































» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «
 
خطاطی نستعلیق آنلاین