هرساعت و هر دقیقه و هرثانیه تو را فریاد میزنم .
دلم برات تنگ شده . دلم میخواد با هات حرف بزنم . صداتو بشنفم . ببینمت .
بیا ...بیا دلی رو که سوزوندیش .....به خاکستر بنشان .هنوز آتش زیر خاکستره .
بیا به دیدنم بیا باهام حرف بزن بزار صدای گرمتو بشنوم . قول میدم بهت قول میدم که نوک انگشتمم بهت نخوره . قول میدم حتی صدای ویژ رو هم در نیارم .قول میدم که به
چشمای بی مهرت ذل نزنم و زورکی محبت رو توشون جستجو نکنم . قول میدم در مقابلت مثل یه غریب آشنا بنشینم . قول میدم ناخنکت هم نزنم .
تو بیا ؟ تو حرف بزن ؟ قول میدم بخدا قسم قول میدم .
من تو رو میخوام . هیچ کدوم از دردهام به اندازه نبودن تو زجرم نمیده . میشنوی صدای ضربان تند قلبمو ؟ میشنوی فریاد دلمو ؟ می بینی شبنم حلقه زده ی تو چشمامو؟
بیا عزیز دلم .قول میدم بهت نگم که دوستت دارم . قول میدم نگم عاشقت هستم.
اصلا خفه میشم . حرف نمیزنم . فقط بی اینکه آزارت بدم نگاهت میکنم. آخه چقدر به عکسات نگاه کنم و با اونا حرف بزنم؟ چقدر به آسمون نگاه کنم و خدا خدا کنم . و با
ستاره ات حرف بزنم ؟ میدونی این مدت چقدر به من گذشته ؟
با رفتنت از پیش من حالا اونا راضین ؟ دیگه اذیتت نمیکنن؟ دیگه آزارت نمیدن ؟ از
اینکه منو ترک کردی حالا دیگه همه مشکلاتت حل شده ؟ تنها سد راه تو من بودم ؟
من باعث همه ناراحتی هات بودم ؟ عیبی نداره تو خوش باش و راحت . تو آزار نبین
تو پیشرفت کن . همون برام بسه .
گفتم اگه بیائی به دیدنم قول میدم نگم دوستت دارم . اما اینجا که میتونم بگم هنوزم با
همه وجودم دوستت دارم. نمیتونم ؟ آخه تو اینجا رو که نمیشناسی . پس با خیال راحت
میگم که دارم از بی تو بودن میمیرم . دیگه برام غروری نمونده . از بس خدا رو خسته کردم خودمم خجالت میکشم . بی تو میمیرم بیا . هیچ دردی به اندازه نبودنت رنجشم
رو زیاد نمیکنه . هیچکس و هیچ چیز به اندازه ندیدن تو منو آزار نمیده .
دوستت دارم با همه وجودم .