... و امروز
در این گرگ و میش آسمان ...
در این سحرگاه افکارم به گونه ای دیگر شکل میگیرند
دیوار ، کبوتر ، دل ، روح ، جسم ، فرداها ..................
دیوار 62در 62 ؟! فرو ریخت
کبوترای خوشبختی ؟ یکی مُرد یکی پَر زد و رفت
دل ِ عاشق و بیقرار؟ شکست
روح ؟ سرگردان شد
جسم ؟ بیجان شد
لبخند ؟ ماسید
فکر ؟ بهم ریخت
پاهای عشق ؟ فلج شدند
دست عشق ؟ از حرکت باز ماند
تلاش ؟ برای چی ؟
انتظار ؟ برای چه کسی ؟
فردا ؟ دیگر نمی آید
دیروز ؟ تمام شد
امروز ؟ تلف شد
کلاغ ؟ بد خبر بود
کلام ؟ دروغ بود