سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با کسى که روزى روى بدو آورده شریک شوید که او توانگرى را سزاوارتر است و روى آوردن بخت بر وى شایسته‏تر . [نهج البلاغه]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...

Powerd by: Parsiblog ® team.
چرا تو هروقت ...(سه شنبه 89 آذر 16 ساعت 2:52 عصر )

میگفت : بعضی ها تا همدیگه رو می بینن قلبشون به لرزش میافته ولی تو مثانه ات به حرکت میافته !!!!

آخه تو چرا هروقت منو می بینی دستشوئیت میگیره :) و یاد مُستراح میافتی حالا خوبه ما رو آفتابه نمی بینی . کاشکی من شیلنگ توالت بودم و روزی 10 بار رو بهت سلام میگفتم . (اخمام رفت تو هم؛ اما جوابشو ندادم )نمیدونم این چه سِری هست که منو وقتی می بینی یا سردرد میگیری یا دستشوئی داری یا اخمات تو همه ... اما عیبی نداره بازم خوشحالم که وقتی اعتراض میکنم . یا این حرفا رو میزنم لبخندی هرچند تمسخر آمیز هم بر لبات میبینم . 

دیروز هم اومده بود و میگفت ببین هرچقدر هم کم محلی کنی دست از سرت برنمیدارم . سالهاست که میخوامت . اینو بدون که 90 سالت هم بشه مال منی خودم میبرمت خودم نوکرت میشم . آخ نمیدونی وقتی که می بینمت یا بوی عطرت توی راهرو میپیچه چقدر انرژی میگیرم . اصلا" وجودت برای من سرشار از انرژی و زندگیه . تمام وجودم از دیدن تو به لرزه میافته و میتونم بهتر کار کنم . مرضهام خوب میشه و شنگول میشم . تو رو خدا اینقده منو چپه نکن و اخماتو توی هم نکن . من چیکار کنم که تو یه نگاه مثبت بهم بندازی و لبخند بزنی ؟ چیکار کنم که بدونی عاشقتم ؟ ............................

جلوی میزم ایستاده بود و حرف میزد ؛ همکارم نبومده بود ،  و فرصت گیر آورد که به بهانه کار بیاد و حرف بزنه . در طول اینمدت سرم گرم کار خودم بود و حتی نیم نگاهشم نمیکردم بعد خیلی خونسرد بلند شدم و رفتم بیرون از اتاق و منتظر شدم خارج بشه و درو ببندم چون قسمت دیگه کار داشتم . نگاهی انداخت و گفت : چیه بازم دستشوئیت گرفته یا حالت تهوع داری و میخوای بالا بیاری بازم از حرفای من و دیدن من حالت بهم خورد و ... نگاهی عاقل اند سفیه بهش انداختم و گفتم : شما که میدونید چرا وقتتونو تلف میکنید؟!!

گفت : باشه برو ... برو .... اما من از همین یه لحظه دیدنت شاد میشم و انرژی میگیرم . بعدش گفت : کارها چطور پیش میره ؟ (آخه اون رئیس قسمتمونه باتمام بیسوادیش چون ... زه ...) بی اینکه حرفی بزنم اشاره به کاغذهای روی میز و توی دستم انداختم و راه افتادم .دوید بیرون و گفت : درو قفل کن مدارک رو میزه و خطر ناکه ... منم بی کلام درب رو قفل کردم و رفتم . بیچاره مهدی دلم براش میسوزه  ... اما چه کنم ؟ دست خودم نیست که ؟! من فقط یک نفر رو دوست دارم و نمیتونم به هیچکس اجازه عبور یا توقف رو توی قلبم بدم ....

کاش اونی هم که من ...................ولی شاید ..........................  .


» صاحبدل
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های وبلاگ
اینجا زمین است
نکته 4
نکته 3
نکته 2
نکته 1
لحظه های خاموش
جواب ایمیل و ...
این نیز بگذرد
دو خط ...
کیسه کوچک چای
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 11  بازدید
بازدیدهای دیروز: 11  بازدید
مجموع بازدیدها: 713692  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...
صاحبدل
این یادداشتها بر پیشانی وبلاگیست که حکم دفتر خاطرات داره ، بیش از هر چیز دیگر پاسخیست به نیاز درونی و فرسایندگی زمان که وادارم میکند در هر شرایط و برغم شدائد و مصایبی که بر من رفته ؛؛؛ و می‌رود تا شاید توجیهی برای عاشق ماندن باشد. این‌که فراز و نشیب‌های زندگی بارها غریب‌تر از گمان منست ، پیچ و خمش ‌ گاه چنان زیاد می‌شود که نقطه‌ی آغاز را از خاطرم می‌برد.
» پیوندهای روزانه «
» لینک دوستان من «
عاشق آسمونی
ناصر ناصری
علی علی اکبری
اسماعیل داستانی بنیسی
xXxXxXx از اون عکسها میخوای بیا اینجا xXxXxXx
.: شهر عشق :.
علی
آخوندها از مریخ نیامده اند
مدیر
شبر (تکبیر)
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
نفحات
عباس حسنی
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
سیّد
نازی
همسفر عشق
دهاتی
آبدارچی
نافذ
آریایی

دنیا
خاطرات باورنکردنی یک حاج آقا
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
حاج اقای مهربون زمانه (جلیلی)
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ابلیس( قدرت شیطان )
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی

شهادت ( برادر گرامیم)
خاطرات خاشعات
هانیبال
دنیا به روایت یوسف
ریتا رحمانی (بازی بزرگان )
لئون
کوثر
دریچه ای به سوی ملکوت
سایه صبور
صفیر صبح
عطش
کلبه احزان
تجارت اینترنتی
گفتگوهای من و مسیحیان
نازنین
قلب سرد
جادوگر
عکاسباشی - صادق سمیعی
چشمه های مقدس
آیتکین
شادمانه (دریا)
بهروز شیخ رودی
خادم الامام عج
مجتبی
پریسا
یادگاری - صادق سمیعی
سرمه
صادق
پریسا
قهرمانی
کاچی به از هیچی - صادق سمیعی

یکی از این 6 میلیون
شراب ادیبان = محمد رئیسی پور
غریب آشنا
چاغنامه
کوچه گرد
مرزبان سایبری
» لوگوی دوستان من «





































» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «
 
خطاطی نستعلیق آنلاین