قسمت اول:
***************
دیشب خواستم برات ایمیل بزنم ،آسمون ابری بود زمین سرد...
دیشب یه کمی برات رقصیدم ((نه از اون رقصائی که مدیر پارسی بلاگ گفت )) ببین عزیز دلم ، گوش کن ؟ ... به هرسازی که زد رقصیدم ،از همه نوعش ، هر دفعه که یه ساز جدید کوک میکرد منم رقص جدیدی کردم اما ... (عجب هنریه ها؟!)
بدجوری مجنونم امشب ، نمیخوای به دلم بیایی؟
یه جورائی چشمه دلم جاری شده و میخواد عینهو آسمونت بباره ...
خیلی وقته اینجوری شدم ، شایدم از وقتی که ....
بی نورم ، تاریکِ تاریکِ تاریک ، نمیخوای ستارهُ تابان دلم شی ؟
عینهو شیشهُ نشکنی که عمرش بالاخره تموم میشه و میشکنه ،شکستم ، خْرد شدم ، ریزِ ریز ...عین دونه های الماس فرو ریخته ام .
بلندترین دادی که تازگیها زدم سکوت بود .
میدونی چیه عزیز دلم ؟ هیچکسی نیست که این تنهائی و ویرانی های دلِ آفت زده مو حس کنه و لحظات سردرگمی و حیرونیمو سروسامون بده ، هیچکسی نیست که صداقتمو ارج بزاره و ریشه مو نخشکونه ...
صبوریم بیشتر و بیشتر و بیشتر میشه و امیدم ....نمیدونم شاید کمتر و کمتر و کمتر ....
دلم رو یادش ندادم که کینه داشته باشه ، و این دلِ بی کینه پر از دردو رنج شده ، ترک برداشته ، بیوفائی دیده ، بیتابی کرده ،دنبال کبوتراش گشته و ...............
کبوتر نامه رسون اومد و نشست ، سنگی برداشت و زد به دلم ، دلمو شکست ،بعدش بی تفاوت نگام کردو رفت .
بگم که دنیا محل گذره ؟ قطاره ، ماشینه ، اتوبوسه ...؟دنیائی که دروغ و ریا و دوز و کلک توش پْر شده ؟ برای مردم بیوفائی مد شده ؟
دنیائی که توش عشق خریدنی شده ؟ !
هی ...دنیا.... ترمز کن ، میخوام پیاده شم ، نمیخوام باتو به مقصد برسم ، بسه دیگه اینهمه جفا ...تا کی میخوای با شکنجه ها بکنی صفا؟! میخوام برم پیش خدا ...
میخوام برم پیش همون دوستم که دیشب یه کمی واسش رقصیدم و هواابری بود و ایمیل دل ابری ام بهش نرسید...
گفتم و گفتم و گفتم تا یهو یاد حرف جادوگر افتادم که بهم گفته بود به خودت انرژی منفی نده ، همه چیز رو قشنگ ببین . میخوام که تمرین بکنم اما جادوگر عزیزم : چه کنم که نمیشه ؟ تا میخوای خودت باشی میان تو رو از خودت میگیرن .
میدونی چیه ؟خدا جون جونم ؟میخوام بگم بتو فقط اعتماد دارم ، دوستت دارم ، میخوام بغلت کنم، ببوسمت ،میخوام جلوت زانو بزنم و پاهای عشقت رو با زبونم بشورم و دلتنگی ها رو قورت بدم .
بقولی : یه جورائی انگاری خل و چل شدم .