سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای علیّ! از ویژگیهای مؤمن آن است که حقیقت را از دشمنش می پذیرد و فرا نمی گیرد جز برای آنکه بداند و نمی داند جز برای آنکه عمل کند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...

Powerd by: Parsiblog ® team.
خداوندا با تو سخن میگویم .(دوشنبه 85 آبان 29 ساعت 1:38 عصر )

خدایا دوستت دارم و عاشقانه میپرستمت .
پروردگارا به تو پناه میبرم و عارفانه به نماز و نیایشت می ایستم .
الها سخنانت را که بوسیله قرآن کریمت بر من منّْت گذاشته و تفهیمم میکنی با دل میشنوم و سعی در درکش میکنم.
یا رب نعماتت را شکر گزارم .
اما خدایا مرا موُاخذه نکنی وقتیکه سر بر سجده میگزارم و تو را ستایش میکنم ناگهان او در ذهنم نقش می بندد .
از من دلگیر نباش وقتی به نماز می ایستم و اورا نیز کنار خویش می بینم .
خداوندا از من نرنج وقتی با تو دردد ل میکنم همه اش نام اورا عاشقانه با پر روئی پیش تو عنوان میکنم .
بار الها چه کنم که با هیچکس نمیتوانم رنجی را که بر من مستولی است ،بگویم. جز تو که آتش درونم را سرد میکنی و صبورانه به حرفهای احمقانه ام گوش میکنی و توقعات بیجایم را میپذیری .
خدایا  نمیدانم چه کسی اورا از من ربود ؟ من هنوز هم اولین گروهی که افکارش را بهم ریختند و اورا بر علیه من شوراندند نفرین میکنم . و هرروز از تو میخواهم که عذابشان را زیاد گردانی که دلم را به خون کشیدند . گرچه تو نفرین را دوست نداری . اما او از همان زمان ببعد خود را از من دور و دورتر کرد ... سعی کرد سخن دلم را نشنیده بگیرد .که مورد مواخذه تو قرار نگیرد .درحالیکه خودت اجازه اش را صادر کرده بودی .
هرگاه به او گفتم دوستت دارم به حد پرستش .گفت : استغفرالله و یا سکوتی مرگبار برای من ...گاه مرا مواخده کرد و گاه کلمه ای گفت که از صد ناسزا بدتر بود و من آنوقت حس میکردم چقدر حقیرم . حتی از اینکه مرتب به او بگویم دوستش دارم و بی او میمیرم احساس حقارت میکنم .
 یا ربّ تو به من بگو آیا این عشق و دوست داشتن ((بقول بعضی ها مجازی )) را من خود بدست آوردم ؟ یا تو به من هدیه اش کردی ؟ من در مقابل هدیه تو ناشکر نیستم . اما خدایا او خودش را از من گرفته ... شاید هم دیگری ... نمیدانم . فقط اینرا میدانم که امکان ندارد همزمان با فکر بتو و صحبت با تو به او فکر نکنم . امکان ندارد در خواب و بیداری اورا از ذهن و روح و دلم خارج کنم .
چه کنم ؟ بارالها چه کنم ؟ لحظه به لحظه به تنگنای گور نزدیکتر میشوم و او نمیداند که دوری اش مرا به مرگ و نومیدی نزدیکتر کرده . گرچه سعادتیست مْردنم شاید مرا به تو نزدیکتر کند.
یا ربّ پنج شبانه روز است که خواب به چشمانم نیامده و جز آب هیچ نخورده و ننوشیده ام . خود بهتر میدانی چرا؟
اگر خواستم لقمه ای بر دهان نهم با خود گفتم وای بر من او اینرا دوست دارد و حالا نیست که بخورد . اگر خواستم بخوابم و خستگی ِ تن لهیده ام را بر زمین بگذارم ، از ترس اینکه مبادا در این فاصله خوابش را نبینم یا دور شود از من ... چشم بر هم ننهاده ام که نکند تجسم خیالش را نیز از دست بدهم .
خوشا آن روز که بر خواب روم و دیگر بیدار نشوم . که مرا دیگر یارای اینهمه درد درونی نیست . او حرفهایم را .. شورید ه گی ام را می شنود اما نمیداند که این غوغا و شوریدگی در کلامی ساده ادا میشود در حالیکه مرا از درون میسوزاند . او نمیداند چگونه بر آتش نشسته ام . نمیداند که در این تنگ نفسی زندگی فعلی چگونه به هوای آزاد و خوش او نیاز دارم . او نمیداند برمن چه میگذرد . خدایا، خدایا ، خدایا  با تو رازو نیازِ
خاصی در ماه رمضان داشتم و خواستم از تو چرا هنوز جوابم نداده ای ؟ مگر من برای ائمه اطهارت نذر نکردم خواسته ام را و آنان را واسطه حرف دل و صدایم نکردم همانطور که خود گفته بودی ؟ من از تو سفر به پیشگاهت خواستم . من میخواهم با قطار زندگی به آخر خط دنیایی برسم . پس چه شد وعده هایت ؟
مگر نگفتی : ادعونی استجب لکم  .... پس چه شده ؟
دیگر از بی او بودن دلمرده ام نمیتوانم خدایا کاسه صبرم لبریز شده . خصوصا که او بیش از گذشته دوری میگزیند و این مرا می آزارد . او حتی محبت زبانی اش را از من دریغ میکند . من دیگر با چه امیدی در مسیر بی انتها و سیاه زمان حرکت کنم ؟ مگر وقتی او را برایم به ارمغان فرستادی این روزها را هم گفتی ؟ گفتی چه میشود و ....
خدایا اگر مهر و عشق تو نبود و میدانستم که از من دلگیر نمیشوی خود را زودتر از درخواستی که از تو داشته ام و قبل از پایان مهلتم ، خلاص میکردم از این سرنوشتِ سیاهم .
خدایا مرا ببخش و خلاصم کن . در درگاه تو در پیشگاه تو فریاد میزنم که اورا بیش خویش  و همه دوست دارم . شاید خیلی ها به عشقم بخندند . اما مهم نیست . مهم اینست که تو عشقم را و دوست داشتنم را دوست داری .زیرا عاشق بنده گانت هستی .و مهر آنان به یکدیگر تورا شاد میکند. همین مرا بس.


» صاحبدل
»» نظرات دیگران ( نظر)


لیست کل یادداشت های وبلاگ
اینجا زمین است
نکته 4
نکته 3
نکته 2
نکته 1
لحظه های خاموش
جواب ایمیل و ...
این نیز بگذرد
دو خط ...
کیسه کوچک چای
[عناوین آرشیوشده]
 RSS 
 Atom 

بازدیدهای امروز: 3  بازدید
بازدیدهای دیروز: 81  بازدید
مجموع بازدیدها: 713765  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ وضعیت من در یاهو ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک ...
صاحبدل
این یادداشتها بر پیشانی وبلاگیست که حکم دفتر خاطرات داره ، بیش از هر چیز دیگر پاسخیست به نیاز درونی و فرسایندگی زمان که وادارم میکند در هر شرایط و برغم شدائد و مصایبی که بر من رفته ؛؛؛ و می‌رود تا شاید توجیهی برای عاشق ماندن باشد. این‌که فراز و نشیب‌های زندگی بارها غریب‌تر از گمان منست ، پیچ و خمش ‌ گاه چنان زیاد می‌شود که نقطه‌ی آغاز را از خاطرم می‌برد.
» پیوندهای روزانه «
» لینک دوستان من «
عاشق آسمونی
ناصر ناصری
علی علی اکبری
اسماعیل داستانی بنیسی
xXxXxXx از اون عکسها میخوای بیا اینجا xXxXxXx
.: شهر عشق :.
علی
آخوندها از مریخ نیامده اند
مدیر
شبر (تکبیر)
گروه اینترنتی جرقه ایرانی
نفحات
عباس حسنی
صل الله علی الباکین علی الحسین
مذهب عشق
سیّد
نازی
همسفر عشق
دهاتی
آبدارچی
نافذ
آریایی

دنیا
خاطرات باورنکردنی یک حاج آقا
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
حاج اقای مهربون زمانه (جلیلی)
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ابلیس( قدرت شیطان )
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی

شهادت ( برادر گرامیم)
خاطرات خاشعات
هانیبال
دنیا به روایت یوسف
ریتا رحمانی (بازی بزرگان )
لئون
کوثر
دریچه ای به سوی ملکوت
سایه صبور
صفیر صبح
عطش
کلبه احزان
تجارت اینترنتی
گفتگوهای من و مسیحیان
نازنین
قلب سرد
جادوگر
عکاسباشی - صادق سمیعی
چشمه های مقدس
آیتکین
شادمانه (دریا)
بهروز شیخ رودی
خادم الامام عج
مجتبی
پریسا
یادگاری - صادق سمیعی
سرمه
صادق
پریسا
قهرمانی
کاچی به از هیچی - صادق سمیعی

یکی از این 6 میلیون
شراب ادیبان = محمد رئیسی پور
غریب آشنا
چاغنامه
کوچه گرد
مرزبان سایبری
» لوگوی دوستان من «





































» فهرست موضوعی یادداشت ها «
» آرشیو یادداشت ها «
» موسیقی وبلاگ «
» اشتراک در خبرنامه «
 
خطاطی نستعلیق آنلاین