اگر حرفم دروغ بود چرا جوابم ندادی ؟ پس چرا؟ ... هر وقت خواست مرا بکوبی سکوت کردیهروقت خواستی کار اشتباهت را توجیه کنی و مرا مقصر جلوه دهی پسم زدی و جواب ندادی هروقت خواست برانی مرا بهانه تراشیدی ............هروقت سرگرمی تازه ای یافتی مرا به فراموشکردی.
دیروز.......
میخواستم از نهایت عشقم با او بگویم ، از حسرت و تنهائی از عشقی که هیچگاه نفهمید . از عشقی که وسعت آسمانها و زمینها را در بر دااشت ، میخواستم از زیبائی رخسار عشقی بگویم که پروازتا آسمانش باشد . از نوری که عشق از خویش متساعد میکرد . و اطرافم را روشن مینمود از حسزیبائی که دیگران در من احساس میکردند. میخواستم از ویی که هرگز دست عشقم را خالصانه و بی ریا نفشرد و من تمنایش کردم ، بگویم میخواستم به او بگویم همیشه در آرزویش زندگی کرده بودم .میخواستم بگویم هرگز از او سیر نمیشوم هرگز از جام باده عشقش سیراب نمیشوم ، میخواستمبگویم زندگی ام ، آبرویم ، هستم و بودم برای او و عشقش بوده است ، هیچگاه به او دروغ نگفتم ، هرگز به بازیش نگرفتم ... هرگز سئوالهایش را بی جواب نگذاشتم ، روراست آنچه را که در دلم
میگذشت ، می گفتم ...
ایکاش میدانست که روحم را به تسخیر درآورده بود کاش میفهمید که اگر او را از خویش جدا کنم ، روح از کالبدم جدا خواهد شد ....
در تمام این مدت تنها چیزی که از او خواسته بودم صداقت بود ، اینکه هرگز به من دروغ نگوید
مرا ببازی نگیرد.
گفته بودم که بخاطر عشقش حسادت را یاد گرفته ام و حساس بودن به اورا.
گفته بودم این این عشق را به باد پاییز نسپار ، من برگ خشکیده ی پاییزی نیستم ... گفته بودم این عشق را غذایی برای سیر شدن جسم ندان گفته بودم این عشق را آبی برای سیراب شدن ندان ...گفته بودم مرا تحمل نکن، عاشقم باش ... گفته بودی هستم ، گفته بودی اجباری برای تحمل ندارم .اما گفتاربا رفتارت دائم در حال تغییر بود ... هر دفعه که تردیدی در من ایجاد میکردی به طرفه العینی تغییرش را نیز ایجاد میکردی ( در اینکار خبره بودی ) و من .....
گفته بودم از عشق دل کندن آسان نیست ؛ صبر میخواهد وو تحمل ... گفتی دل نمیکنم ... گفتم در عشقم جا نزنی ؟ گفتی نه ....
اما .......
دل کندی ، سیر شدی ، سیراب شدی ، دستمال مچاله ای شدم برای دور انداختن ...
طاقت نداشتی ؛ نه ؛ طاقت درک اینهمه عشق را نداشتی . طاقت بار گران عشق و حسادتم را نداشتی.
این عشق برای تو خیلی زیاد بود خیلی زیاد ....
گفته بودم تحمل بازی را ندارم ... گفته بودم .... که ............
حالا دیدی که من بازیگر نبودم ؟
باشد ........... باشد ............ باشد.............. خوش باش و خوش بزی ....... تو را به حضرت
دوست میسپارمت .