پری غمگین قصه های من خیلی وقته شوق آواز نداره
پرای قشنگ و کوچیک پری خیلی وقته قصد پرواز نداره
بار سنگین فراق خاطر لطیفشو آزرده
گل خنده رو لباش ، خیلی وقته که دیگه پژمرده
شایدم دلگیره
یا دیگه شوق شنفتن نداره
دیگه حرفی واسه گفتن نداره ...
پری غمگین قصه های من چه کسی قلب رئوفتو شکست ؟
باعث رنجش خاطرت کی شد؟
درهای شادی رو به روی تو کی بست ؟
چه انتظار تلخی ....
اینقدر اینروزا عصبی و غمگین و خشمگینم که نگو و نپرس . همه از دستم دلگیر شدن .
میدونی اونروز که پسرت با گوشی من برات اس ام اس زد و من از جوابت فهمیدم بازم یکی گند زده ، چیکار کردم ؟ باید بدونی چی به سرت بچه هات دارم میارم . اونم برای اینه که عاشقشون هستم ولی اینقده اذیتشون میکنم که ازم بشدت متنفر بشن و وقتی که پرواز کردم دلشون تنگ نشه و نسوزه.
داشتم میگفتم : بعد از اون جواب اس ام اس . جلوی یکی از دوستاش چنان سیلی محکمی به گوشش زدم که صداش تن خودمو لرزوند و دست خودم (که بشکنه )بیشتر درد گرفت . بهش گفتم : تو غلط کردی اس ام اس با گوشی من زدی .مگه نمیدونی ازم متنفره ؟ غلط کردی دلت براش تنگ شده . غلط کردی وقتی کسی تو رو نمیخواد اینطوری دنبالش میدوی و براش پیغام میذاری ....
اون میدونه چرا اینقدر ناراحتم . با این حرکتم فقط با چشمای سیاه پر از اشکش منو نگاه کرد و هیچ نگفت ... ولی خودم رفتم تو اتاق و سرم رو گذاشتم روی بالشی که بوی تو بیوفا رو میداد و هق هق گریه ام نفسمو بند آورده بود.
من هیچی بی وفا ... من هیچی . بچه ها چی ؟ اونا رو هم نباید ببینی ؟ اونا رو هم دیگه دوست نداری ؟
به زودی اونا تنها میشن . فرصتم کمه . مسئولیت تو بیشتر میشه . خودت میدونی چرا ؟